بیائید ابتدا کمی به مبحث زیبایی بپردازیم : اصولا موضوع زیبایی ریشه در سرشت و فطرت و هویت الهی ما دارد. خداوند بعنوان خیر مطلق ، زیبایی مطلق و قدرت مطلق ، زیباست ، همچنین جهان و کارکرد جهان و وقوانین آن زیباست و روح و وجود ما زیباست چون زشتی در سرشت خداوند و روح ما و جهان وجود ندارد ، هر آنچه مایه آرامش است زیباست ، زیبایی و خوبی در هم تنیده شده اند ، البته که یک فرد صرفا زیبا یک فرد خوب یا آرامش بخش یا مفید نیست ، پس زیبایی صورت و سیرت اگر باهم باشند میتوانند نتیجه بخش باشند. در آثار خلق شده هنری متنوع استاندارد های زیبایی و نظم و چیدمان و ترکیب درست و به اندازه و بجا روی هویت و جایگاه اون اثر کاملا تاثیر دارد.سینما ، مجسمه سازی ، عکاسی ، نقاشی ، موسیقی و... ، همه در این قاعده مشترک هستند.گاهی ممکن ایت یک چیز برای یک نفر زیبا و برای فرد دیگری غیر زیبا باشد ، اما در کل زیبایی ملاک ها و تعاریف خودش را در ظاهر و باطن دارد ، گاهی کارکرد هماهنگ یک اختراع و نظم و هماهنگی آن زیباست ، گاهی چهره یک آقا یا خانم زیبا ، همین احساس زیبایی و دلنشینی را دارد ، زیبایی ظاهری و زیبایی در کارد بعلاوه نظم و هماهنگی ، همچنین زیبایی در چینش و ترکیب بندی و زیبایی در معنای یک اثر همه مفهوم زیبایی و دلنشینی و لذات را برای انسان و سایر موجودات تداعی میکنند". در شاخه های مختلف هنر ، یک هنرمند میتواند زیبا بین و زیبا ساز باشد "هم در معنای اثر هم در ظواهر و موضوعات بصری" و این بستگی به ذات هنری و مهارت فنی و تجربه فرد هنرمند دارد.
* و در مورد زیبایی شناسی یا Aesthetics ( شیوه تلفظ این کلمه به فارسی : اِس تِ تیکز ) : البته که در دنیای هنر و کلا در جهان ، زیبایی شناسی برای موارد مختلفی بکار می رود : زیبایی شناسی در سینما ، تدوین ، عکاسی ، طراحی لباس ، مجسمه سازی ، موسیقی ، فیلمبرداری ، حتی در مد و زیبایی که مرتبط با چهره و بدن افراد و همچنین چیدمان صحنه می شود. و در این مطلب به مفاهیم زیبایی شناسی از دید فلسفه پرداخته شده و صرفا ویژه سینما و گرافیک نیست ، اما دوست داشتم همین ابتدا اشاراتی به موضوع زیبایی شناسی و ارتباط اون با حوزه هنر با موضوعات سینما و دنیای گرافیک و فیلم و طراحی داشته باشم.
زیباییشناسی Aesthetics
زیباییشناسی یا Aesthetics ، شاخهای از فلسفه است که موضوع آن ماهیت زیبایی و ذوق، همچنین فلسفه هنر است. همچنین زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهترِ ادراکات و همچنین پدیدههای سخت مانند تندیس و پدیدههای نرم مانند موسیقی که باعث تغییر در روحیه و نگرش فرد میشود. اما خود همین تعریفِ زیبایی با گره خوردن به مفاهیم دیگری همچون حقیقت، عشق، زندگی، مرگ، خدا، انسان، گناه و معصیت و حتی موضوعاتی چون سیاست، فضا و غیره دامنهٔ گستردهای پیدا کردهاست. درواقع خود تعریفی که از زیبایی ارائه میشود میتواند دامنهٔ بحث را بسیار وسیع یا بسیار محدود کند. به علاوه برخی سعی کردهاند زیبایی را در یک موضوع عینی به خصوص جستجو کنند: مثلاً در انواع مختلف هنر، درانسان، اشیاء، طبیعت و چیزهای دیگر. نخستین بار الکساندر گوتلیب بومگارتن در کتابی با عنوان Esthetique یا به فارسی زیباییشناسی از این عبارت استفاده کرد. اما پیشینه بحث در این مورد به اندازه تاریخ فلسفه است.
ماهیت گونه های زیباییشناسی
"زیباییشناسی هرگونه بحث علمی و قابلپذیرش در میان دانشمندان دربارهٔ زیبایی است. زیباییشناسی مشحون از مباحث استحسانی درجهاولی و درجهدومی است و این ایرادی ندارد. بحثهایی چون چیستی زیبایی، چگونگی و چرایی درک زیبایی، عصبادراکشناسی زیبایی (نک : علوم ادراکی) و نیز تحلیل وجوه زیبایی یک موجود خاص مانند یک مخلوق از مخلوقات الهی (یک گل) یک اثر هنری یا یک ادراک زیبایی مانند عشق، اوج لذت جنسی و بهجت که در آن سنخ ادراکات زیبایی وجود دارد، همه و همه از مباحث زیباییشناسی است."
چند نکتهٔ مهم : نکتهٔ اول: تعبیر زیباییشناسی درست و زیباشناسی غلط رایج و نادرست است. نباید آن را به کار برد. نکتهٔ دوم: گاه از احساس و ادراک زیبایی به زیباییشناختی تعبیر میشود. این نادرست است. باید بهجای آن از واژه «زیبایی» استفاده کرد؛ مثلاً «نگاه به این گل حس زیبایی را در ما برمیانگیزد» و نه «زیباییشناختی». اما اگر بحث دربارهٔ تحلیل چرایی ادراک زیبایی است، باید از تعبیر زیباییشناختی استفاده کرد؛ مثلاً «از نظر زیباییشناختی دربارهٔ زیبایی این گل میتوان گفت ادراکی ملایم با نفس را در ما موجب میشود و… .» . نکتهٔ سوم: زیباییشناسی شامل مباحث استدلالی و ریاضیاتی هم میشود؛ اما بهدلیل سنخ موضوع از استحسانها حرفهای سرشار است؛ زیرا این استحسانات در نگاه درجهدومی قوام کافی را دارند. استحسان درجهدومی (حرفهای) یعنی تعلیل و تحلیل روانشناختی، فیزیولوژیک و فرهنگی اجتماعی زیبایی.
هدف زیباییشناسی
هدف زیباییشناسی توضیح چیستی زیبایی و نحوهٔ درک ما از آن و نیز تحلیل سطوح و گونههای آن است. همچنین شاید توصیه برای زیباسازی هم بتواند جزء مباحث آن قلمداد شود (هنجاری).[۲] در فرهنگ اصطلاحات فنی و نقادانه فلسفی، زیباییشناسی به دو معنا تعریف شدهاست: "۱. هرآنچه به زیبایی مرتبط است و منش زیبایی را تعریف میکند. ۲. علمی که موضوعش داوری و ارائه حکم باشد دربارهٔ تفاوت میان زیبا و زشت.
توضیح بیشتر در مورد "معنای زیبایی"
زیبایی در حوزه هنر و ادبیات و فلسفه یکی از مفهومهای فلسفی و در واقع مفهومی پیچیده و انتزاعی است. زیبایی میتواند یکی از ویژگیهای وجودی در انسان، حیوان، مکان، شی، یا ایده باشد که یک تجربه ادراکی از لذت یا رضایت را در وجود دیگران ایجاد مینماید. زیبایی بهطور سنتی در زمره ارزشهای مطرح بشری از جمله خوبی، حقیقت و عدالت به حساب می آید.
فیلسوفان و هنرمندان از ابتدای تاریخ بر سر زیبایی اختلاف نظر داشتند به صورتی که افلاطون زیبایی را هماهنگی اجزا با کل میدانست و آن را به دو نوع زیبایی طبیعت و موجودات زنده و زیبایی هندسه، خط و دایره تقسیم میکرد. او معتقد بود که زیبایی طبیعی نسبی است، در حالی که زیبایی هندسی یا آنچه به دست بشر ساخته میشود مطلق است و آنچه در نظریه افلاطون، زیبایی هندسی نامیده شده را لوکوربوزیه زیبایی مهندسی نامیدهاست. هگل بر اساس نظریات افلاطون، قائل به دو نوع زیبایی طبیعی و هنری بود. در هر حال تصدیق یقینی برای وجود خارجی زیبایی بسیار مشکل است.نظریات افلاطون در مورد زیباییشناسی را میتوان در متنهای ضیافت، تیمائوس و فایدون از او پیدا کرد. او بهطور کلی استدلال میکند که اگر ما به یک چیز زیبای منفرد عشق بورزیم، در آن راستا باید همه چیزهای زیبا را دوست داشته باشیم، زیرا همه چیزهای زیبا در آن شکل زیبای منفرد و جهان شمول، نقش دارند. ارسطو میگفت ابعاد برجسته زیبایی عبارتند از «نظم، تقارن و تعیین» که اینها را بیش از همه، دانشهای ریاضی نشان میدهند و اثبات میکنند. مشخص است که این تعریف، تعریفی متکی و مبتنی بر عقل است. در مقابل افراد و متفکران دیگری هستند که معتقدند بار و وزن عقل در اثر هنری آنچنان که ارسطو بیان میکند نیست. این نکته در مورد معیارهای دیگر چون زیبایی و الهام و مهارت و استادی و شبیهسازی و بازنمایی طبیعت وجود دارند.
از قرن هیجدهم به بعد، مفهوم زیبایی بیشتر جنبه روانشناسی به خود گرفت و در ارتباط با ادراک دیده شد. از آنجایی که عوامل روانی و اجتماعی بر ادراکات انسان اثرات مهمی بر جای میگذارند، در احساس او از زیبایی نیز مؤثرند. ارزش زیبایی شناختی یک فضا هنگامی قابل ادراک میشود که بتواند خود را به عنوان یک موجود مستقل از ذهن برای ناظر مطرح کرده و ذهن او را به فعالیت وادارد به تعبیری زیبایی با نام پریسا معنای دیگری پیدا کردهاست و از پریسا برای سمبل زیبایی یاد میشود
تجربه زیبایی شناختی
نگارهای از سوفیا لورن به سال ۱۹۵۹. سوفیا لورن، بازیگر ایتالیایی برندهٔ جایزه اسکار و ستارهٔ سینمای ایتالیا و سالهای طلایی هالیوود است. بسیاری از او به عنوان تجسم «زیبایی ایتالیایی» یاد میکنند.
او در اوج دوران جوانی دارای جلوهای با اندام ظریف و کشیده، کمر باریک با انحناها و برجستگیهای چشمگیر با گامهای خوشخرام؛ چشمان درشت، نگاه گیرا و عمیق، ابروهای کمانی، لبان برجسته و دهان وسوسهانگیز با عشوهها و خندهها و ناز و غمزههای زنانه بود. تجربه زیبا شناختی تجربهای خوشایند و مطلوب است که به زندگی ارزش و معنا میبخشد. این تجربه مبتنی بر تعمقی نشأت گرفته از درون موجود زنده است که سبب میشود او محیطش را بهتر درک کند؛ تجربهای که در بین همه مردم و در هر زمانی مستلزم تمرکز بر برخی از جنبههای محیط اطراف و شاید درون است.
قوانین عام زیباییشناسی : همنشینی رنگها
بیرکهوف معتقد است چیزی زیباست که با کمترین علامات ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند؛ اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمیآید، بلکه بعضاً نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند. هنر موفق، هنری است که مکالمهای دوجانبه با ذهن به وجود آورد، چالشهای ذهنی به وجود آورد و بازتابهایی ایجاد کند. این رابطه معمولاً از تجزیه و تحلیل ناکامل نیروهای مؤثر، حاصل میشود. ترکیبی که کاملاً هماهنگ و وحدت یافته باشد، ترکیبی خستهکننده خواهد بود. هنرمند موفق کسی است که احساس نظم و وابستگی را القا کند و در همان حال چیزهای غیرمنتظره را در اثر خود وارد سازد.
ادراک زیبایی بر اساس تئوری اطلاعات
بنا بر این نظریه، اطلاعات زیبا شناختی عواطف انسان را مخاطب قرار میدهند. بر این اساس یک پیام، زمانی زیبایی را القا میکند که اطلاعاتی کافی داشته باشد و میزان بداعت، یعنی محتوای زیباشناختی آن، از حداکثر دریافت ذهن بیشتر باشد. در این صورت گیرنده مجبور به تشکیل طرح واره است و بدین ترتیب ذهن اجباراً خود را معطوف به سطوح بالاتر ادراکی میکند. در واقع ارضای حس زیباشناختی، زمانی به دست میآید که ذهن در مجموعهای از تحریکات ظاهراً غیر منظم و مغشوش، موفق به کشف یک نظم نسبی گردد. پیامهای پیچیده را نمیتوان به صورت مستقیم درک کرد. در این حالت باید با روش تشکیل یادوارهها مقدار اطلاعات را کم کرد. تئوری گشتالت اصول تقرب، تشابه، انسداد، استمرار و هم جهتی به عنوان عوامل خارجی و اصول آشنایی و آمادگی ذهنی را به عنوان عوامل مؤثر بر تشکیل یادوارهها و ادراک زیبایی فرمی معرفی میکند.
معیارهای اصلی زیبایی در معماری
فرم و صورت : فرم یکی از معیارهای اصلی زیبایی است که در دو گروه فرمهای با قاعده و فرمهای بیقاعده قرار میگیرد.
فرم با قاعده←تابع قوانین هندسی
فرم بیقاعده ←فاقد ساختار مشخص و غیرقابل پیشبینی
رنگ : تأثیرات رنگ بر ناظرین تابع ۳عامل است مکانی که در آن رنگ بکار رفته،فرهنگ و عوامل اجتماعی و روانی
علایم و نمادها : محتوای معنوی یک نماد را میتوان در معماری به شکلهای مختلف بیان کرد؛ توجه به رنگها، توجه به نوع مصالح در ساختار بنا؛ نورپردازی
تزئین: یک رکن مهم در معماری که بیشتر بعد ظاهری دارد تا معنایی و شاید اصلاً از بعد معنایی برخوردار نباشند و تأکید بر فرم است.
آیا هنر قابل تعریف است؟ "از نظر زیبایی شناسی
ما در عصری زندگی میکنیم که امیدمان را برای ارائه تعریفی جامع و مانع از هر چیزی از دست دادهایم. همانطور که ارائه تعریفی از انسان، جهان، معرفت، حقیقت، صداقت و فضیلت سخت است، تعریف هنر نیز بسیار دشوار است. به تعبیر دیگر هر تعریفی که ما از حوزهای چون هنر یا معرفت صورت میدهیم، صرفاً تلاشی است برای نزدیک شدن به مشخصهها و کیفیات این حوزه. گویی هنر چونان قلهای دست نیافتنی است که انسان هرچه برای سلوک به آن تلاش میکند، کمتر به کشف و شهود آن دست مییابد و حیرانی و شیدایی اش بیشتر میشود. فیلسوفان هنر همواره در صدد بودهاند معیاری ارائه کنند که با آن هنر شناخته شود. ممکن است گفته شود گوهرِ هنر تازگی یا بدیع بودن است؛ تولستوی بیش از دیگران در معنای هنر به تأمل و دقت نظر پرداخته و نظریهای نسبتاًدقیق در این باره ارائه نمودهاست. از نظر وی، «هنر فعالیت انسانی است که فرد آگاهانه و به یاری نمادهای عینی، احساسات تجربه شده خود را به دیگران انتقال میدهد، به طوری که آنها نیز آن احساسات را تجربه نموده و از مسیر حسی و خیالی که هنرمند از آن گذشته میگذرند». یکی از نخستین پرسشها در زیباییشناسی آن است که چرا زیبا، زیبا مینماید؟ یا به عبارت دیگر، هنر و اثر هنری چیست؟ در پاسخ چند تعریف محتمل مطرح شدهاند:
نظریه صورت معنادار : هنر مجموعهٔ آثاری است که دارای نسبت معینی میان اجزای خود هستند؛ که بر اساس آن در میان منتقدان حساس، احساس زیباییشناسانه برمیانگیزند. راجر فرای و کلایو بل از بانیان این نظریه در آغاز قرن بیستم هستند.
نظریه ایدئالیستی : هنر مجموعه ایدهها یا احساسات ذهن هنرمند است، که به صورت جرح و تعدیل شده به افراد دیگر منتقل میگردند.
نظریه نهادی : هنر مجموعه آثاری انسانساخت است که از جانب اهالی هنر، شان هنری یافتهاند.
تعریف دانشنامه بریتانیکا : هنر بهکارگیری مهارتهای عملی و تصورات ذهنی در خلق اشیا یا محیطهایی زیباست، که با دیگران میتوانند به اشتراک گذارده شوند.
تعریف عمومی موجود در رسانه اینترنت : در واقع هنر مجموعه آثار یا فرایندهای انسان ساختی است که تعمداً عناصری نمادین را در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات یا هوش انسانی به کار میگیرد.
تعریف فرهنگنامه سخن : هنر هر نوع فعالیت غیرمعطوف به سود مادی و مبتنی بر برداشتهای شخصی از محیط و طبیعت با استفاده از نیروی تخیل و قواعد زیباییشناختی است.
لازم است ذکر شود که تمامی این تعاریف با انتقاداتی رو به رو بودهاند.
فلسفه نقد هنری
بخش دیگری از مباحثات فلسفی دربارهٔ هنرها متوجه روشها و توجیهات اقسام مطالبی بوده که دربارهٔ هنر مینویسند؛ مثلاً اینکه مقاصد یا نیات اظهارشده هنرمند تا چه حد در تفسیر انتقادی اثر هنری، ارتباط و مناسبت دارد.
ارزش آثار هنری
یکی از مسائل مهمی که در باب ارزش آثار هنری طرح میشود، تغییرات پیش آمده در اجرای آثار تاریخی است. مسئله مطرح شده این است که آیا در اجراهای موسیقی باید اصالت تاریخی و نزدیکی به نسخه اصلی را نصب العین قرار داد یا خیر؟ مسئله مهم دیگر در بحث ارزش آثار هنری، این است که آیا ارزش هنری تابلویی اصل از ارزش هنری بدل و کپی کاملی از آن بیش تر است و چگونه؟
نگاه جدید به جایگاه فلسفه هنر و زیباییشناسی
زیباییشناسی از رشتههای سنتی فلسفه بوده، و به ویژه در سدههای هفدهم و هجدهم میلادی بسیار پررونق بودهاست. بسیاری از فیلسوفان معاصر متفقالقول هستند که زیبایی امری ذهنی و انتقال ناپذیر است. کسی راه ساختن ترانههای موسیقی درست یا اشعار کامل را نمیشناسد؛ و گرایش شدیدی به جانب این عقیده هست که دوست داشتن، دلیل و برهان نمیخواهد. این رشته در ایران: دانشگاه هنر تهران (ارشد و دکتری)، دانشگاه علامه طباطبایی (ارشد ودکتری)، دانشگاه ادیان و مذاهب (ارشد فلسفه هنر و دکتری حکمت هنرهای دینی) ارائه میشود.
زیباییشناسی تکاملی
زیباییشناسی فرگشتی یا زیباییشناسی تکاملی، اشاره به نظریات روانشناسی فرگشتی دارد که در آن، این گونه استدلال شدهاست که برتریهای زیباییشناسی انسان، در بقا و تولید مثل او مؤثر بودهاست. بر اساس این نظریه، مواردی مثل، برتریهای رنگی، نسبت تناسب بدن همسر، شکلها، وابستگیهای عاطفی با اشیاء و بسیاری از جنبههای زیباییشناختی دیگر را میتوان با مراجعه به فرگشت انسان، توضیح داد.
آوازیباییشناسی
به مطالعه خوشآهنگی یا بدآهنگی حروف باصدا و بیصدا در واژهها آوازیباییشناسی (به انگلیسی: Phoneesthetics، در آمریکای شمالی: Phonesthetics) میگویند. برای نمونه در زبان فارسی واژههایی دارای حروف پ و ژ و گ از سوی گروهی از گویشوران به عنوان خوشایند حس میشود. این اصطلاح در زبان انگلیسی برای اولین بار شاید توسط جی. آر. آر. تالکین در اواسط قرن بیستم و مشتق شده از واژههای یونانی φωνή (آوا) و αἰσθητική (زیباییشناسی) استفاده گردید. آواشناسی به عنوان یک رشته مطالعاتی نوپا و وابسته بهطرز تفکر شخص باقی مانده و بدون هیچ تعریف علمی یا غیررسمی رسمی است. امروزه بیشتر بهعنوان شاخهای حاشیهای از روانشناسی، آواشناسی یا سخنشناسی وجود دارد. بهطور گستردهتر، دیوید کریستال، زبانشناس بریتانیایی، آواشناسی را مطالعه «phonaesthesia» (یعنی نمادگرایی صدا و تمهای آوایی) میداند. نه فقط کلمات، بلکه حتی ترکیبهای صوتی معینی معنا خاص و مشخصی دارند. به عنوان مثال، او نشان میدهد که انگلیسی زبانان تمایل دارند ناخوشایند بودن را با صدای «sl-» در کلماتی مانند sleazy ,slime ,slug و slush مرتبط کنند یا تکرار بدون هیچ شکل خاصی را با «-tter» در کلماتی مانند chatter, glitter , chatter, flutter و shatter مرتبط میکنند.
زیبایی شناسی علم
زیباییشناسی علم (Aesthetics of science) مطالعه زیبایی و مسائل سلیقه ای در تلاش علمی است. ویژگیهای زیباییشناختی مانند سادگی، ظرافت و تقارن برای بسیاری از دانشمندان منبع شگفتی و هیبت است و بنابراین انگیزهای برای پیگیری علمی است. چگونگی ارتباط ارزشهای زیباییشناختی با آزمایشها و نظریههای علمی مورد بررسی قرار گرفتهاست. علم و فعالیت علمی دارای وجوه مشترک مهمی با فعالیت هنری و زیبا شناسانه دارد. اهمیت تخیل و خلاقیت، احساسات و عواطف، شمّ و شهود و توجه به معیارهایی مانند زیبایی، ظرافت، سادگی، تقارن و تناسبِ نظریات توسط دانشمندان و استفاده از استعارهها و تمثیل ها؛ ازجمله وجوه زیباشناختی و هنری ماهیت علم است.
آلودگی بصری
آلودگی بصری یک مقوله زیبایی شناختی است و مربوط به آلودگیهایی است که باعث میشود کسی از دیدن یک منظره یا نما لذت نبرد. آلودگی بصری با ایجاد تغییرات مضر در محیط طبیعی باعث ناراحتی بیننده میشود. بیلبوردها ، نگهداری زباله به صورت در باز و جلوی دید، آنتنها، سیمهای برق، ساختمانها، و خودروها معمولاً به عنوان آلودگی بصری محسوب میشوند. مدیران محلی شهری و شهرداریها معمولاً در مورد اینکه در یک محل عمومی چه چیزی ساخته یا نصب میشود، کنترل کافی ندارند. در حالیکه صاحبان تجارت به دنبال راههایی هستند که سود خود را افزایش دهند، تمیزی، سبک معماری، استفاده از فضا در محیطهای شهری از درهم ریختگی بصری رنج میبرند. تنوع در محیط ساخته شده، توسط محل قرارگیری وسایل خیابانی از قبیل ایستگاههای حمل و نقل عمومی، سطلهای زباله، غرفهها و بساطها تعیین میشود. حساسیت نشان ندادن شهرداریها عامل دیگری برای آلودگی بصری است. برای مثال، ساختمانها و سیستمهای حمل و نقل با طراحی ضعیف باعث آلودگی بصری میشوند. ساخت برجها و ساختمانهای بلند، اگر به درستی یا به تعداد مناسب، برنامهریزی نشده باشند، میتوانند تغییرات نامطلوب بر ویژگیهای بصری و فیزیکی یک شهر به همراه داشته باشند که ممکن است باعث کاهش «خوانایی» یک شهر شود.
نمونهای از وندالیسم شهری
یکی از نقدهایی که همیشه بر تبلیغات میشود، وجود بسیار زیاد آنها است. برای مثال ادعا شده که بیلبوردها و بنرها باعث حواسپرتی رانندهها شده، سلیقه عمومی مردم را فاسد میکند، باعث افزایش مصرف گرایی بی هدف و اسراف شده و زمین را به هم ریختهاست. به همین دلیل با افزایش کاربران موبایل و دستگاههای دیجیتال امروزه این تبلیغات بیشتر به سمت شبکههای اجتماعی و برنامههای موبایل رفتهاست. وندالیسم (بیماری تخریب اموال عمومی)، در رابطه با دیوارنویسی به این شکل تعریف میشود: نوشتن جملات یا علایم توهین آمیز، نامناسب و پیامهای بیمعنی بر روی دیوار، بدون اجازه صاحب ملک. دیوارنویسی علاوه بر افزایش درهم ریختگی، باعث انحراف نگاه نیز میشود.
درّهٔ وهمی Uncanny valley
درّهٔ وهمی یا Uncanny valley فرضیهای دیگر در زیباییشناسی است. بر اساس این فرضیه، اگر ویژگیها و حرکتهای یک پدیدهٔ مصنوعی تقریباً همانند نمونهٔ طبیعی باشد (ولی نه کاملاً مطابق با آن)، اغلب بینندگان نسبت به آن حس دافعه خواهند داشت. منظور از «درّه» در این جا کاهش منحنی «پذیرش زیباییشناسانهٔ» پدیده برای بینندگان است، وقتی که شباهت پدیدهٔ مورد بررسی به نمونهٔ طبیعی بیشتر میشود. نمونههای این رفتار در رباتیک و پویانمایی سهبعدی رایانهای دیده میشود. فرضیهٔ درّهٔ وهمی میگوید که اگر ظاهر یک ربات هر چه بیشتر شبیه یک انسان واقعی شود، در آغاز واکنش احساسی برخی از بینندگان به ربات مثبتتر میشود، ولی از مرحلهای به بعد این واکنش به سرعت افت کرده و تبدیل به حس دافعه میشود. با این حال، اگر شباهت ربات به چهرهٔ انسانی آن قدر زیاد شود که از چهرهٔ انسان واقعی قابل تشخیص نباشد، واکنش احساسی دوباره مثبت میشود و به درجهٔ همذاتپنداری بین آن دو میرسد.