عکاسی با وجودی که در فرانسه اختراع شدهاست امّا توسط یک فرد کشف و تکمیل نشدهاست، بلکه نتیجهٔ تلاش بسیاری از افراد در زمینههای مختلف و اکتشافات و نوآوریهای آنان در طول تاریخ است. سالها قبل از اختراع عکاسی، اساس کار دوربین عکاسی وجود داشتهاست؛ موزی فیلسوف چینی، ارسطو و اقلیدس ریاضیدانان یونانی در سدهٔ ۵ و ۴ پیش از میلاد نحوهٔ کارکرد دوربین سوراخ سوزنی را شرح دادهبودند. در یونان باستان عقیده بر این بود که نور از چشم به سمت اشیا میتابد و بازتاب آن باعث دیدن میشود. ارسطو و اقلیدس با استفاده از تئوری سوراخسوزنی تلاش کردند خلاف آن نظریه را ثابت کنند؛ آنها در پشت دوربینهای سوراخ سوزنی صفحهای نیمهمات قرار میدادند تا تصویر بازتابشده روی آن با چشم دیده شود. در قرن ششم میلادی، آنتمیوس ریاضیدان بیزانسی در آزمایشهای خود از دوربین تاریکخانهای استفاده کرد. رابطهٔ عکاسی و هنر از آغاز با دشواریهایی درآمیخته بودهاست. نقاشان همواره عکس را چیزی در حد یک پیش طرح مقدماتی، منبع پیش پا افتادهٔ اندیشهها یا ثبت مضامینی دانستهاند که تدریجاً تکمیل شود و به صورت یک اثر کامل درمیآید.
بنیانگذاران عکاسی
در سال ۱۷۵۷ یکی از مهمترین عوامل قطعی برای پیشرفت در عکاسی فراهم شد و آن این بود که بکاری تأثیر نور را روی یک طبقه نقره کلرید کشف نمود و سپس در سال ۱۸۰۲ شوسیه تأثیر هیپوسولفیت دوسود را روی املاح نقره کشف کرد. بعدها در سال ۱۸۲۲ مخترعی فرانسوی به نام ژوزف نیسفور نیپس (۱۷۶۵–۱۸۳۳) در ۵۷ سالگی توانست نخستین تصویر تثبیت شدهٔ دائمی را تولید کند. نخستین کار بر جای مانده از او به ۴ سال بعد از این تاریخ مربوط میشود. نیپس بعدها با یک عکاس جوانتر به نام لوئی ژاک ماندداگر (۱۷۸۹–۱۸۵۱) که طراح دوربین عکاسی پیشرفته تری بود به همکاری پرداخت. پس از ۱۰ سال دیگر که صرف تحقیقات شیمیایی و مکانیکی شد دستگاه داگرئوتیپ ساخته شد. این دستگاه که تصویر مثبت تولید میکرد در سال ۱۸۳۹ به نمایش گذاشته شد و بدین ترتیب عصر عکاسی آغاز گردید. اعلام این خبر نیز ویلیام فاکس تالبوت (۱۸۰۰–۱۸۷۷) انگلیسی را ترغیب کرد تا روش عکاسی خود را تکمیل نماید. در روش او نیز از یک نگاتیو کاغذی استفاده میشد که امکان تهیهٔ تصویر مثبت از آن وجود داشت و مراحل تکمیل آن از سال ۱۸۳۳ مستقلاً توسط تالبوت آغاز گردیده بود. اگر پرسیده شود عکاسان اولیه با چه انگیزهای فعالیت میکردند میتوان در پاسخ به این سؤال چنین گفت که آنان در جستجوی یک محمل هنری بودند نه در اندیشهٔ دست یافتن به ابزار یا دستگاهی مفید. با آن که نیپس بیشتر یک شیمیدان تجربی بود تا یک نقاش دستاوردش قدمی فراتر از تلاشهای او در جهت اصلاح روش لیتوگرافی بهشمار میرفت.
داگر خود نقاشی ماهر بود که احتمالاً برای عمیقتر کردن پرسپکتیو دیوراماهای نقاشی شدهٔ عظیم خویش که در دهههای سوم و چهارم قرن ۱۹ در پاریس رواج داشت به دوربین عکاسی روی آورد. فاکس تالبت پس از آنکه در جریان تعطیلاتش از یک اتاق تاریک عکاسی به عنوان ابزاری برای ثبت مناظر استفاده کرد. عکاسی را جانشین طراحی و وسیلهای برای تکثیر تصاویر پنداشت. علاقهٔ همه بنیانگذاران عکاسی به قدرت هنری محمل یا بازاری که کشف کرده بودند در عکسهایشان بازتاب یافتهاست. نخستین عکس داگر تقلیدی است از طبیعت بیجان که شاردن مبتکر آن بود. قایق بادبانی اثر فاکس تالبت به نقاشیهای دریایی نقاشان انگلیسی همان دوره شباهت دارد. اینکه احساس میشد این ابزار جدید باید دارای جنبههای مکانیکی باشد مخصوصاً به جا بود چنین به نظر میرسید که گویا انقلاب صنعتی پس از دگرگونسازیهای نهایی شیوهٔ زندگی در تمدن بشر مجبور شده بود ابزار خاص خویش را برای ثبت این دگرگونی اختراع کند. هر چه گذرایی زندگینوین از طریق متوقف ساختن حرکت تا دههٔ ۱۰، قرن ۱۹ صید و ثبت نشده بود.
عکاسی دستخوش یک رشته اصلاحات سریع مانند اختراع عدسیهای بهتر، نگاتیوهای شیشهای و روشهای جدید شیمیایی شد که به تولید امولسیونهای حساس تر و تصاویر پایدارتر انجامید. از آنجا که بسیاری از محدودیتهای اولیهٔ عکاسی در اواسط آن قرن از میان برداشته شد بازگویی تاریخ اولیهٔ این ابزار به صورت پیشرفتهای فنی (هر چند مهم) در اینجا گمراهکننده خواهد بود. باید به خاطر داشت که مبانی مکانیکی و شیمیایی عکاسی نیز از مدتها پیش روشن و شناخته شده بود. سابقهٔ تاریخی اتاق تاریک یا جعبهای که سوراخی کوچک در یک طرفش ایجاد میشد به روزگار قدیم بازمیگردد. در قرن ۱۶ همه جا از این ابزار برای نمایش تصاویر استفاده میشد. در دورهٔ باروک یا عصر پیشرفتهای بزرگ در علوم بصری تا رسیدن به فیزیک نیوتنی دوربین عکاسی به یک آیینه و سپس یک عدسی مجهز شد. در دههٔ سوم قرن ۱۸ دوربین نقش ابزاری کمکی در طراحی صحنههای معماری را پیدا کرده بود و در همان سالها حساس بودن املاح نقره در برابر نور کشف شد.
عکاسی نه در تاریخ تکنولوژی اجتناب ناپذیر بود نه برای تاریخ هنر ضرورت داشت با این حال اندیشههایی بود که زمان شکستنش فرارسیده بود اگر لحظهای بکوشیم که در تصویر آوریم که عکاسی یک قرن زودتر اختراع شدهاست فقط به دلایل هنری و صرف نظر از دلایل تکنولوژیکی متوجه خواهیم شد که چنین چیزی غیرممکن است. قرن ۱۸ بیش از آن در خیال پردازی غرق شده بود که بتواند علاقهای به دقت موشکافانهٔ عکاسی داشته باشد؛ مثلاً چهرهپردازی روکوکو بیشتر به ساختن چهرهای متملق توجه داشت تا عکاسی دقیق و ثبت صریح جزئیات توسط دوربین عکاسی نمیتوانست محلی از اعراب پیدا کند. حتی در نقاشی معماران هنرمند عمداً در بازنمایی حقیقت جغرافیایی یا مکانی راه افراط میپیمود.
اختراع عکاسی پاسخی به کششهای هنری و نیروهای تاریخی تشکیل دهندهٔ شالودهٔ رمانیستیم بود. بخش بزرگی از انگیزهٔ مخترعان زاییدهٔ تلاش برای رسیدن به عنصر حقیقی و عنصر طبیعی بودهاست. اشتیاق به تصاویر ساخت طبیعت را از یک طرف میتوان در ترکیب بندیهای لکه مرکبی الگزاندر کوزنس (طبیعی به این دلیل که تصادفاً ساخته میشدند) و از طرف دیگر در علاقهٔ همگانی رایج به چهرههای سیلوئت (که خطوط کناری آن را از سایهٔ نیمرخ مدل میکشیدند) در اواخر قرن ۱۸ جستجو کرد که خود به تلاش برای ثبت این گونه سایهها بر سطح مواد حساس به نور انجامید. واقع گرایی تند داوید در پردهٔ مرگها را آرمان حقیقت صریح را اعلام کرده بود.
ریشه کلمه فتوگرافی : کلمهٔ فتوگرافی از واژههای یونانی نور و نگارش مشتق شدهاست؛ که از ترکیب آن دو، نگارش با نور استخراج میشود.
سوراخسوزنی
ابن هیثم تئوری دوربین سوراخسوزنی را گسترش داد و در مشاهدات خورشید گرفتگی خود از وسیلهای به نام «جعبه تاریک» استفاده کرده بود. بسیاری او را علاوه بر پایهگذار عکاسی، نخستین دانشمندی میدانند که فیزیک را بهطور کامل به دانشی تجربی تبدیل کرد. او که مخترع ذرهبین است، برای نخستینبار از دوربین سوراخ سوزنی و دوربین تاریکخانهای در آزمایشهایش جهت بررسی خواص نور استفاده کرد. آلبرتوس ماگنوس در قرن سیزدهم میلادی نیترات نقره و ژرژ فابریسیوس نقره کلرید را کشف کرد. و دانیل باربارو در سال ۱۵۶۸ میلادی نحوهٔ عملکرد دیافراگم و کارکرد عدسی در دوربین تاریکخانهای را شرح داد. ویلهلم هومبرگ در سال ۱۶۹۴ میلادی توضیح داد که نور چگونه برخی از مواد شیمیایی را تاریک میکند و در سال ۱۸۰۲ میلادی توماس وجوود انگلیسی توانست بر روی سطحهای حساس شده با نیترات نقره تصویر شفافی به دست آورد.
اتاق تاریک : نحوهٔ کارکرد دوربین تاریکخانهای و اتاقتاریک
اتاق تاریک منجر به تکامل عکاسی و پیدایش دوربین عکاسی شد. اتاق تاریک عبارت از اتاقی بدون پنجرهاست که به جز روزنهای که بر یکی از دیوارهای اتاق تعبیه شده، هیچ نوری به آن وارد نمیشود. تصاویر یا چشماندازهای روبهروی روزنه به صورت وارونه بر دیوار روبرویش بازتاب مییابد که قابل دیدن است. بعضی از نگارگران از تصاویر بازتاب یافته به عنوان الگوی نقاشی استفاده میکردند. بعدها همین اتاق تاریک در ابعاد کوچکتر تبدیل شد به دوربین عکاسی، یعنی در برابر روزنهای که وجود داشت ماده حساس به نور قرار میدادند تا تصاویر بازتابش یافته، ثبت و ضبط شوند.
اولین تصویر لیتوگرافی نوری در سال ۱۸۲۲ میلادی توسط مخترع فرانسوی، ژوزف نیسه فور نیپس تولید شد اما در هنگام رونوشتبرداری از بین رفت.[۱۵] اما نیپس در سال ۱۸۲۶ دوباره توانست عکسی دائمی از طبیعت به نام اصطبل و کبوترخانه را خلق کند.ولی زمان نوردهی این عکس هشت ساعت بود که زمان بسیار درازی است، و مشکل دیگر هم این بود که تصویر نگاتیو بود یعنی هرچه سفید بود را سیاه هرچه سیاه بود را سفید نشان میداد. به همین دلیل او به دنبال یافتن فرایند بهتری بود و با همکاری لوئی داگر، آزمایشهایی را بر ترکیبات نقره براساس یافتههای یوهان هاینریش شولتز در سال ۱۸۱۶ میلادی انجام دادند؛ در آن سال شولتز مشاهده کرد که مخلوطی از نیترات نقره و آهک در مقابل نور، تیره میشوند.
داگرئوتیپ
نیپس در سال ۱۸۳۳ درگذشت؛ ولی داگر در سال ۱۸۳۷ توانست روش داگرئوتیپ را اختراع کند. داگرئوتیپ بدینگونه بود که به صفحهای نقرهای مدتی بخار ید داده تا نسبت به نور حساس شود، سپس آن را درون یک دوربین جعبهای گذاشته و با برداشتن عدسی حدود ۱۵ تا ۳۰ دقیقه نور از شی موردنظر به صفحهٔ نقره ای تابانده میشد. برای ظهور تصویر، صفحه را در محلول جیوه با حرارت ۶۵ درجه قرار میداد تا با چسبیدن ذرات نقره و جیوه، عکس به وجود آید؛ سپس صفحه را در آب سرد فرومیبرد تا سطح آن پایدار گردد، در نهایت صفحه را در آبنمک (سدیم کلرید) قرار میداد و تصویر ظاهر میشد. یکی از مشکلات روش داگرئوتیپ این بود که فقط میشد یک نسخهٔ پوزیتیو یا مثبت (عکس دائمی) از سوژه ثبت کرد.
کالوتایپ
در سال ۱۸۳۵ میلادی، چند ماه پس از اینکه نتیجهٔ آزمایشهای داگر اعلام شد، شیمیدان انگلیسی، هنری فاکس تالبوت گزارشی از روند عکاسی خود که آن را «طراحی نوری» نامیده بود منتشر کرد؛ تالبوت این روش را در سال ۱۸۳۵ ابداع کرده بود اما آن را مخفی نگه داشت و روش خود را کامل و در سال ۱۸۴۰ با عنوان کالوتایپ معرفی کرد. در این روش، بهجای استفاده از صفحات فلزی، از کاغذ حساسشده به نیترات نقره با ترکیبی از سدیم کلرید و اسید گالیک استفاده کرد. کاغذ حساسشده به مدت دو دقیقه نوردهی میشد و پس از آن یک تصویر پنهان به وجود میآمد که آن را با استفاده از پتاسیم یدید و سدیم سولفات به صورت نگاتیو (منفی) در اندازههای کوچکتر ثبت میکرد.[۲۰] سپس با استفاده از آن میشد نسخههای دائمی فراوانی در اندازههای مختلف تهیه کرد؛ تا پیش از این عکاسان مجبور بودند صفحهٔ حساس را به اندازهٔ شی موردنظر بسازند و امکان تغییر در اندازه وجود نداشت. تا سال ۱۸۶۰ روش داگرئوتایپ به کلی منسوخ شد و عکاسی مبتنی بر نسخههای نگاتیو و پوزیتیو جایگزین آن شد.
عکاسی رنگی اولیه
در سال ۱۸۳۹ شیمیدان و ستارهشناس انگلیسی، جان هرشل با استفاده از سدیم تیو سولفات روشی را برای تهیهٔ نسخهٔ نگاتیو روی شیشه ابداع کرد که بهمرور جایگزین نگاتیوهای کاغذی شد. تئوری عکس رنگی سهرنگ، توسط جیمز کلرک ماکسول فیزیکدان انگلیسی در سال ۱۸۵۵ پیشنهاد شده بود. برپایهٔ نظریهٔ او، نور مرئی از سه رنگ اساسی قرمز، زرد و آبی، تشکیل شدهاست. پس فیلمی از سه لایه ساخت که هر لایهٔ آن نسبت به یکی از سه رنگهای اولیه حساس بود و توانست نخستین عکسرنگی را در سال ۱۸۶۱ به ثبت برساند. بالاخره در سال ۱۸۷۴، یک شرکت انگلیسی اولین شیشههای خشک عکاسی را به بازار عرضه کرد و عکاسی جنبهٔ عملی به خود گرفت. اما حمل و نقل مقدار زیادی شیشه، از لحاظ سنگینی و شکنندگی، یکی از مشکلات پیش روی بود تا اینکه در سال ۱۸۷۱ ریچارد مادوکس، فیزیکدان و عکاس انگلیسی با ابداع فیلم عکاسی ژلاتینی، زمان عکسبرداری را کوتاه کرد و جابهجایی فیلمهای عکاسی را راحت نمود که نقطهٔ عطفی در تاریخ عکاسی محسوب میشود. جورج ایستمن آمریکایی در سال ۱۸۸۴ فیلم رول را که فیلمی از جنس پلاستیک آغشته به امولسیون ژلاتینی است را ابداع کرد و با ساخت دوربین جعبهای در سال ۱۸۸، عکاسی را برای مردم عادی مقرون به صرفه نمود و تحول مهمی در عکاسی ایجاد کرد؛ شعار تبلیغاتی کمپانی کداک برای دوربینهایش چنین بود که «شما دکمه را فشار دهید، بقیهاش را ما انجام میدهیم. »
تصاویر دیجیتال در دههٔ ۱۹۶۰ و در جریان پیادهکردن انسان در ماه، تکامل پیدا کرد. دستگاههای گیرندهٔ امواج آنالوگ، اطلاعاتی که در مورد عکس از فضا ارسال میشد را بسیار دشوار دریافت میکردند. با دیجیتالیزه سیگنالها و تقویت آنها، پارازیتها حذف میشدند و تصاویر واضح بدست میآمد.
آزمایش کلودیون
با کشف فردریک آرچر، به نام «کلودیون» گام بزرگی در صنعت عکاسی برداشته شد. آرچر یدور پتاسیم را در کلودیون حل کرده سپس با این مخلوط سطح یک شیشه پاک را میپوشانید و بلافاصله شیشه را در محلول نیترات نقره حساس میکرد. پس از عکسبرداری در موقعی که شیشه هنوز خیس بود، فوراً آن را در محلول پیروگالول و نیترات نقره ظاهر و با محلول هیپوسولفیت سدیم ثابت مینمود. نگاتیوهایی که بدین طریق به دست میآمد روی کاغذ آلبومین پوش چاپ میشد و سپس عکس به وسیله طلا به رنگ قهوهای قشنگی درمیآمد. «لگری» و «راسل» طریقهای یافتند که مانع زوال حساسیت کلودیون در اثر خشکی میشد. با این عمل عکاسی یک قدم دیگر به سوی تکامل برداشت. در سال ۱۸۷۱ «مداکس» و چند دانشمند دیگر امولسیون ژلاتینو برمور را به دست آوردند و در سال ۱۸۷۴ میلادی «چارلز بنت» به وسیله گرم کردن برمور نقره در مجاورت آمونیاک حساسیت صفحات ژلاتینو برمورنقره را بالا برد. در این زمان سرعت عکسبرداری به یک صدم ثانیه و در ۱۸۹۵ به یک هزارم ثانیه رسید. اختراع فلاشهای الکترونی به سرعت عکاسی در شب و جاهای کم نور کمک بسیاری کرد.
یک دستگاه عکاسی، در آغاز پیدایش، وزن و حجم بسیاری داشت بهطوریکه حمل آن مشکل بود؛ ولی امروزه دوربینهای بسیار ظریفی ساخته شده که در جیب جا گرفته و کار با آن نیز بسیار آسان است. حساسیت امولسیونها نیز در طی این مدت در برابر نور زیادتر شد. در اوایل فقط تشعشعات آبی و بنفش صفحه را متأثر میساخت ولی در سال ۱۸۷۳ فوگل موفق شد که تأثیر اشعه با طولموج کوتاه (آبی و بنفش) را به تأخیر اندازد تا اشعه دیگر بتواند صفحه را سیاه کند. با این ابتکار رنگ سبز به صورت خاکستری درمیآید. این امولسیون را «اورتوکروماتیک» نامیدند. بعد نور قرمز درروی صفحات تأثیر نمود و امولسیون آن را پانکروماتیک panchromatic نام نهادند. حساسیت صفحه حساس با این طریق باز هم به حساسیت چشم آدمی نزدیکتر گردید. قسمت اعظم بسط و رواج عکاسی آماتوری مدیون ابتکارات جرج ایستمن بود که فیلم عکاسی و شیشه را ساخت. در سال ۱۸۸۹ فیلم شفاف جانشین کاغذ شد.
عکاسی دیجیتال : پستمدرنیسم در عکاسی
عکاسی در عرصه پست مدرنیسم مضمون تصویر را همچون متن برگزیده است. با توجه به پیوند نزدیک بین کلمات و عکسها در هنر ادراکی شاید بتوان گفت که چنین حرکتی اجتنابناپذیر بوده باشد. لیکن پس از آنکه اهمیت تازهای به علم نشانهشناسی داده شد و موجب بازشدن مسیرهای ثمربخش جدیدی در تحقیقات به روی هنرمند گردید عکاسی نیز در این حرکت جدید مصممتر شد.
تاریخ عکاسی در ایران
پیدایش عکاسی و گسترش روشهای گوناگون آن در ایران، با اختلاف حدود سه سال از اعلام موجودیت عکاسی در فرانسه روی دادهاست. صنعت عکاسی بر روی کاغذ حساس در سال ۱۸۳۹ میلادی به وجود آمد و در سال ۱۸۴۱ میلادی پلاکهای شیشه برای عکاسی اختراع گردید و از قرائن موجود این اختراعات و همه انواع وسائل عکسبرداری دو تا سه سال پس از اینکه به بازار میآمد بهطور هدیه بدست پادشاه ایران میرسید.صنعت عکاسی در ایران با ظهور شبکههای اجتماعی به رونق گستردهای دست یافتهاست.
نخستین دستگاههای عکاسی به روش داگرئوتیپ، به در خواست محمد شاه قاجار از کشورهای روسیه و انگلیس به دربار ایران وارد شد. دستگاههای عکسبرداری روسیه که هدیه امپراتور بود، زودتر رسید و نیکلای پاولوف دیپلمات جوان روس که به این منظور تعلیم عکاسی دیده بود، این دستگاهها را به تهران آورد و در اواسط دسامبر ۱۸۴۲ م مطابق پایان آذر ۱۲۲۱ه.ش نخستین عکسبرداری در ایران را انجام داد. ملک قاسم میرزا شاهزاده ایرانی و ژول ریشار فرانسوی نیز از جمله پیشروانی هستند که در ایران، به شیوه داگرئوتیپ، عکسبرداری کردهاند. با اطلاعاتی که از کتاب مقالات گوناگون تألیف دکتر خلیل خان اعلم الدوله ثقفی از یادداشتهای ریشار خان، اولین عکاسی که اعتماد السلطنه از او نام برده حاصل میشود این است که اولین عکسبرداری بر روی صفحه نقره در سال ۱۲۶۰ هجری قمری در تبریز، زمانی که ناصرالدین میرزا ولیعهد بود انجام شدهاست. این دو دستگاه دوربین داگروتیپ یکی اهدایی از طرف ملکه انگلیس و دیگری هدیه امپراتور روسیه بودند. به جز یک عکس، هیچکدام از عکسهای داگرئوتیپ ایرانی، باقی نماندهاند.
در سالهای آغازین پیدایش عکاسی در ایران برخی از اروپاییانی که در مشاغل گوناگون در استخدام دولت ایران بودند نیز به تجربیاتی اندک در این زمینه دست زدند. این افراد اغلب معلمان رشتههای مختلف دارالفنون بودند که مدرسهای فنی برای تربیت افسران، مهندسان نظامی و غیرنظامی، پزشکان و مترجمان زبانهای خارجی بهشمار میآمد و به دست امیرکبیر پایهریزی و در سال ۱۸۵۰ م تأسیس شده بود.عکاسان ایرانی نیز همزمان با سالهای اولیه پیدایش عکاسی در ایران دست به کار شدند و به تصویر جنبههای گوناگون زندگی مردم در دوران قاجار پرداختند. برای نمونه میتوان به نامهای ریز اشاره کرد:
شاهزاده ملک قاسم میرزا که شاید نخستین عکاس ایرانی باشد، آقا رضا عکاسباشی، اولین عکاس حرفهای و پرکار دربار ناصرالدین شاه که بسیاری از سفرها مراسم و جنبههای گوناگون دوران حکومت طولانی ناصرالدین شاه را ثبت کردهاست. باید خاطر نشان ساخت که نمونه عکسهای دوره محمدشاه (که البته هیچکدام باقی نماندهاند) را نباید با صنعت عکاسی مرسوم امروز یکی دانست، زیرا صنعت عکاسی (فتوگرافی) در سال ۱۲۶۵ هجری قمری ۱۸۴۹ میلادی اختراع شدهاست یعنی یک سال بعد از فوت آن پادشاه، و آنچه در عهد محمدشاه وجود داشت و ریشار خان عمل میکرد دستگاه داگرئوتیپ بود که در سال ۱۸۳۹ میلادی به وجود آمده بود. سرآغاز عکاسی در ایران، رویدادها و حرکتهایی را دربردارد که گاه در نوع خود در جهان بینظیر و برخی اوقات پیشرو حرکتهای عکاسی در جهان است.
عکسبرداری خارجیان از ایران
در همان دورانی که ایرانیان سرگرم آموختن عکاسی بودند، خارجیان مقیم ایران و سیاحان، مشغول عکاسی از فضای شگفتانگیز پیرامونشان بودند. اولین مجموعهٔ عکس از آثار تاریخی ایران توسط لوئیجی پشه (Luigi Pesce) سرهنگی از اهالی ناپل در سفر به ایران تهیه شد. ناصرالدینشاه بارها به وی لقب عکاسباشی داد. نسخه دومی نیز از این مجموعه در همان سال تهیه و برای ویلیام اول، پادشاه پروس فرستاد شد. آلبوم دیگری نیز به موزه متروپولیتن نیویورک اهدا شده که شامل ۷۵ قطعه عکس است و احتمالاً همان آلبومی است که برای پادشاه پروس ارسال شده بود. این آلبوم دراصل متعلق به اردشیر میرزا، نوه فتحعلی شاه بود. اهداکننده این آلبوم معتقد است که «پشه» یک از چندین عکاسی است که آثارشان در آن مجموعه گردد آمدهاست آلبوم متروپولیتن شامل موضوعات متعددی است. قدیمیترین عکسهای این آلبوم بین سالهای ۱۸۵۲ (میلادی) تا ۱۸۵۵ م گرفته شدهاند. سه پرتره از ناصرالدینشاه در جوانی و یک عکس گروهی در این مجموعه وجود دارد. بیشتر تصاویر این آلبوم نشاندهندهٔ معماری آن روزگار است.
عکسهای وی سند تاریخی بینظیری است که گویای وضعیت زندگی مردم و درباریان است. گرچه در این عکسها زنان وجود ندارند، اما مردان طبقات مختلف اجتماع حضور مشخص دارند و سلسله مراتب اجتماعی آنها با چگونگی قرار گرفتن در تصویر کاملاً نشان داده شدهاست. عکسهای او از مکانهای تاریخی ایران در نمایشگاه جهانی هاریس سال۱۸۶۷ م به نمایش درآمد و نشان افتخار دریافت کرد. برجستهترین و پرکارترین عکاس حرفهای ایران در پایان قرن نوزدهم، آنتوان سوریوگین بود که سراسر ایران را زیر پا نهاد و از مردم، مناظر، معماری و اشیاء عکسهای زیادی گرفت. عکسهای وی در سفرنامهها و داستانها فراوان مورد استفاده قرار میگرفت بیآنکه نامی از وی برده شود. سوریوگین محیط خود را با دید همهجانبهای تصویر میکرد. کارگاه وی در خیابان دولت در تهران قرار داشت و عکسهایش در نمایشگاه بروکسل در ۱۸۹۷ (میلادی) به کسب مدال طلا نایل شد. سوریوگین به کیفیت نور و تغییرات آن توجه خاص داشت و پیداست که اغلب عکسهایش را در اواسط روز میگرفتهاست. وی اغلب فرد یا گروهی را در زمینهٔ عکسهایش قرار میداد تا ضمن نشان دادن تاریخی بودن موضوع، مقیاس را نیز ببینند، القاء نماید.
یکی از تکنیسینهای عکاسخانه عبداله میرزا به نام ایوانوف که برای خود اسم ایرانی روسیخان را انتخاب کرده بود، پس از سفر به روسیه، با یکی از شرکتهای لوازم عکاسی برای تهیه شیشه، کاغذ و مقوای عکاسی قراردادی منعقد نمود و در خیابان علاءالدوله عکاسخانهای دایر نمود. عکسهای او همه مارک روسیخان دارند. در انقلاب مشروطه و چند سال بعد، این عکاسخانه مرکز آزادیخواهان و اغلب عکسهای آن مربوط به بزرگان مشروطه و مهاجرت و غیره بودهاست. این عکاسخانه تا سال ۱۲۹۹ هجری شمسی دایر بودهاست. روسیخان با محمدعلیشاه به اروپا رفت و کارهای عکاسخانه توسط مهدی مصورالملک ادامه یافت و سپس تعطیل شد. تصاویری که از ابنیه و عمارات آن دوران به جا مانده، برای مطالعات ایران عهد قاجار ارزشی مستند دارد و در ضمن اطلاعاتی از نظام حکومتی آن دوره را فراهم میکند.
دوره ناصری
دوره پنجاه ساله سلطنت ناصرالدین شاه را باید دوره شکوفایی عکاسی در دوران قاجار یا ایران قرن نوزدهم میلادی دانست. او که خود اهل ذوق و هنر بود به عکاسی علاقمند گردید و بر توسعه این فعالیت در درون دربار همت گماشت. وی با تأسیس عکاسخانه کاخ گلستان و نیز تشویق و حمایت عکاسان، توانست تصاویر یا به عبارتی اسناد هنری و تاریخی گرانبهایی از ایران آن روز را ثبت نماید. ناصرالدین شاه در شمار اولین افراد از خانواده سلطنتی بود که پیش از بر تخت نشستن، تصویرش بر صفحه داگرئوتیپ ثبت شد. شاید همین موضوع، بعدها شیفتگی بیش از حد او به عکاسی و حمایتهای گسترده او از این فن و هنر را در سالهای طولانی سلطنت را به دنبال آورد و زمینهساز رواج گسترده عکاسی در ایران و کاربردهای گوناگون آن شد. خود او عکاس توانایی بود و نه تنها از افراد خانواده سلطنتی عکس میگرفت، بلکه چهرههای بسیاری نیز از خود به جا گذاشتهاست.
هرچند که فعالیت ناصرالدین شاه به درون دربار و تربیت عکاسان درباری محدود گردید ولی تأسیس رشته عکاسی در مدرسه دارالفنون، نشان از اهتمام او به این امر دارد. ناصرالدین شاه به عکاسی علاقمند شد و آن را نزد کارلیان فرا گرفت. از آن پس شاه برای انجام کارهای عکاسی اش و احداث تاریکخانه برای ظهور، چاپ و تهیه شیشههای حساس، حیاط وعمارتی از ساختمانهای سلطنتی را به عکاسخانه درباراختصاص داد و اینگونه بود که عکاسخانه مبارکه بنیاد یافت. یادداشتها و مدارک برجای مانده در کاخ گلستان، حاکی از آن است که ناصرالدین شاه با ظهور فیلم و چاپ عکس آشنا بوده و از طرفی دستخط و توضیحات وی در حاشیه بسیاری از عکسها و عبارت معروف «خودمان انداختیم» نشان از فعالیت عکاسی او دارد.
شاه برای اینکه عکاسخانه مدیرمسئولی هم پیداکند آقا رضا خان اقبالالسلطنه پسر میرزا اسماعیل، پیشخدمت سلام و برادر علی نقی حکیم الممالک را که از محرمان و نزدیکان شاه بود و بنا به امر شاه فن عکاسی را نزد کارلیان به خوبی یادگرفته بود عکاسباشی و مدیر عکاسخانه مبارکه همایونی کرده، به این فن جدید صورت جدی و رسمی داد و از این پس از همه اردوکشیها، ییلاقها، سفرها، مراسم سلام، اسب دوانیها و شهرها و طبقات مختلف مردم و رجال عکسهای فراوان متعدد گرفته درآلبومها قرارداده شد ودرآلبوم خانه سلطنتی درکاخ گلستان در شمس العماره گرد آمد. آقارضا نخستین کسی است که به مقام عکاسباشی منصوب شد. از عکاسان دربار بهجز او میتوان از عبدالله میرزا قاجار نام برد. وی از دانشآموختگان دارالفنون بود و عکاسی را در فرانسه فرا گرفت. وی در آموزش عکاسی حرفهای در ایران نقش مؤثری برعهده داشت.
تمایل شخص ناصرالدین شاه به عکاسی موجب شد تا عکسهای بسیاری به دست خود وی برداشته شود. موضوع اغلب این عکسها شخص وی، زنان حرمسرا، وقایع روزمره در کاخ سلطنتی و چهره برخی رجال درباری است. آنچه از یادداشتهای شخصی ناصرالدینشاه بدست آمده نشانگر آن است که وی با روشهای علمی و فنی عکاسی و طرز کار دوربینهای مختلف آشنا بودهاست و اغلب از دوربینهای بزرگ با سهپایه استفاده میکردهاست. قدیمیترین عکسهای ناصرالدینشاه عبارتست از پرترهای که از خودش گرفته و پرترهای تمام رخ از مادرش. حمایت او از عکاسی در ایران، موجب رشد و گسترش زمینههای گوناگون این فن و هنر در سالهای آغازین پیدایش آن شدهاست. به اختصار این زمینهها عبارتند از:
زمینه پیدایش و رشد و گسترش عکاسی مستند و گزارشهای تصویری از سراسر ایران
ترویج اصولی عکاسی و توجه به آموزش این فن به صورت رسمی در دارالفنون
ایجاد عکاسخانه سلطنتی و فراهم آمدن تعداد بسیاری عکس از جنبههای گوناگون زندگی و معیشت در عصر قاجار
پایهگذاری نوشتن شرح بر عکسها
توجه به رشد و گسترش دانش نظری و فنی عکاسی و تألیف و چاپ کتابهای مربوط به ان
توسعه عکاسی در میان درباریان و خانوادههای اشراف
ابداع لقب عکاسباشی به عنوان عالیترین رتبه فنی در این حرفه
اعزام برخی محصلان مستعد دارالفنون به اروپا، برای کسب مهارتهای فنی و هنری در این زمینه
بی شک، با بررسی همهجانبه عکسهای باقیمانده از این زمان، میتوان برتری ناب بودن زمینههای تصویری این هنر در دوران قاجار را دریافت؛ زیرا عکاسان ایرانی در سالهای نخستین، بدون تقلید است زمینههایی همچون نقاشی غربی و معیارهای زیبا شناختی حاکم بر آن و تنها با رویارویی مستقیم با موضوعات، اقدام به عکسبرداری از آنها میکردند. نگاه خالص و بدون صحنهآراییهای معمول در عکسهای این سالها را میتوان به روشنی دریافت. کیفیت این امر در سالهای بعد، با گسترش ارتباط با غرب و تقلید از شیوهٔ کار عکاسان اروپایی، رو به افول گذارد. تأثیر عکاسی بر کار نقاشان دوره قاجار نیز آشکار است. در نگارههایی که خانزاد اسماعیل از ناصرالدین شاه کشیده، شاه با همان کتی نشان داده شده که در عکسی از همان دوره دیده میشود.
عکاسان دورهٔ قاجار را سه دسته تشکیل میدادند:
عکاسانی که برای مؤسسات کاوشهای علمی و جغرافیایی اروپایی کار میکردند
عکاسان بومی که برای سرگرمی به عکاسی میپرداختند
عکاسان حرفهای که از این راه امرار معاش میکردند
مبنای کار نخستین عکاسان اروپایی توجه به فرم و اصول زیباشناختی بود اما عکاسان ایرانی، اروپائیان را سرمشق خود قرار میدادند. آنچه از روی آثار و نوشتههای دوران قاجار بهدست آمده نشان میدهد که ایران در اواخر قرن نوزدهم در حال دگرگونی بودهاست و جامعهٔ سنتی ایران در تلاش برای انطباق خود با علوم و فنون و اندیشههای غرب به سر میبردهاست.
دوره مظفرالدین شاه و انقلاب مشروطه
از اوایل سلطنت مظفرالدینشاه در ۱۳۱۴ قمری عبداله میرزا در بالاخانههای دارالفنون عکاسخانهای دایر نمود و فن عکاسی را متداول کرد. بسیاری از عکاسهای بعدی از شاگردان وی بودهاند. این عکاسخانه تا اوایل مشروطیت دایر بود و عکاس دیگری کارهای عکاسی درباری را انجام میداد، به نام میرزا ابراهیمخان عکاسباشی که از خدمتگزاران دربار مظفرالدینشاه بودهاست. معروف است که مظفرالدینشاه سخت شیفتهٔ عکاسی بود و خود عکاس آماتور بودهاست. از شاگردان عبداله میرزا دو نفر دیگر به نام «ماشااله خان» و «خادم» در اوایل سال ۱۳۰۰ شمسی، عکاسخانههای دیگری برپا کردند که هر دو در خیابان ناصریه بود، که عکسهای ارزانتری میانداختند.
با آغاز جنبش مشروطیت مردم تمایل داشتند چهرهٔ رهبران خود را مشاهده نمایند و رواج اینگونه عکسها مصداق این تمایل است. بهتدریج ثبت چهرههای معروف گسترش یافت؛ و با ایجاد تحولات مختلف، عکس از انحصار دربار خارج شد و موضوعات اجتماعی و واقعی موضوع عکاسی قرار گرفت. با تحولات جنبش مشروطیت زمینه برای عکاسی مطبوعاتی فراهم شد. در حال حاضر، بیشتر عکسهای موجود از دوران جنبش مشروطه، توسط استپان استپانیان، عکاس ارمنی انداخته شدهاند. استپانیان به عنوان «نخستین عکاس خبری ایران» شناخته میشود.
دوران پهلوی اول
از ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲ ه.ش مطبوعات که سرآغاز فعالیت آنها از جنبش مشروطیت شروع شده بود فعالیت وسیعتری یافتند و کاربرد عکس بیشتر شد و تحولات اساسی در عکسها ظاهر شد. عکسهای این دوران بسیار برجسته و متفاوت است.
دوران پهلوی دوم
این دوره، دوران ورود همهجانبه فنون و تجهیزات غربی به ایران و رویآوری هنرمندان به شیوههای مدرن غربی بود. در این دوران با پیشرفت تجهیزات عکاسی و گسترش فعالیت مطبوعات، عکس به عنصری مهم و تأثیرگذار بدل گشت. عکاسی مطبوعاتی که کمابیش رونقی داشت با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ه.ش دوباره دچار رکود و رخوت شد و عکاسی در حاشیه قرار گرفت. عکسهای دههٔ ۳۰ و ۴۰ شمسی بیشتر جنبهٔ تبلیغاتی و رسمی داشتند. در اواخر دههٔ ۴۰ بهدلیل گسترش گرایشات هنری و پیچیده شدن مبارزات بهتدریج فضای جدیدی به وجود آمد که عکاسی را نیز متأثر ساخت.